بدون عنوان
سلام عزیزدل مامان ٥شنبه که برات پست گزاشتم انقدر از سلامتی تو خوشحال بودم که یادم رفت مشکل خودمم را بنویسم مامان سرویکال ٣٢ بود که دکتر گفت باید بیشتر از ٣٢باشد اگر گفت با استراحت تا هفته ١٦ بالا اومد که هیچی اگر نیومد باید رحم دوخته بشه منم خیلی میترسم اخه استراحت خاصی هم نمیتونم تو این روزها داشته باشم اخه مامانی وبابایی یکشنبه دارن میرن مکه از اونجایی که شما از دار دنیا یه خاله بیشتر نداری زخاله و همسرش هم با مامانی وبابایی دارن میرن منو بابا را تنها میزارن خیلی دلم گرفته ولی چه کار کنم نمیخواهم انها هم ناراحت باشن اخه نمیدونی گل مامان چه لذتی داره وقتی با لباسهای از سر تا پا سفید دور خونه خدا میچرخی و عظمت خودش را میبینی منو بابا پارسال دقیقا ٢١فروردین اسم خودم توی عمره دانشجویی در اومد رفتیم واگر نه قرار بود امسال همه باهم بریمولی به خاطر شما که اومدی تو دل مامان بابا گفت نه انشالله شما که به دنیا اومدی وقتی بزرگتر شدی ٣تایی باهم میریم.... چقدر دوست دارم زود تر ١١ شهریور بشه دوست دارم چشمام ببندم مثل هواپیما برم تو ی ماه شهریور فرود بیامولی تمام روزهایم را به عشقت سپری میکنم تا بییایی تو بغلم