ثمین قشنگمثمین قشنگم، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

ثمین عشق مامان وبابا

بدون عنوان

عزیز دلم ............مبادا روزی حالت گرقته باشد که شهری را به نماز ایات وا می دارم
26 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام قشنگم امروز هم خیلی خوشحالم هم خیلی ناراحت خوشحالم چون خاله ومامانی وبابایی وعمو امروز میایند دیگه داشتم از تنهایی دیونه میشدم ناراحتم چون ٣روز نتونستم ١ وعده غذا بخورم من که مهم نیستم دلم برای تو میسوزه که تا وقتی یه چیزی می خورم تکون تکون می خوری  راستی دوستان ممنون از اینکه من را تنها نگزاشتید شرمنده وقت سر خاراندن ندارم همش مهمون دارم تا مهمانها میروند خسته فقط می خوابم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی ممنون ...
21 اسفند 1392

بدون عنوان

اینم برای اولین عشق زندگیم یعنی ............. بابایی   وازش متشکرم که بهترین روزهایی زندگی را به من هدیه داد ...
17 اسفند 1392

بدون عنوان

اسمان را مرخص کرده امدیگر نیازی به هوا ندارم تو خودت را مثل اسمان مثل هوا پهن کرهای روی تمام لحظه هایم ...
17 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام عزیزکم ... دیشب رفته بودم پیش دکتر برای از غربالگری تو سالم سالم بودی قشنگم  هفته دیگه ٤شنبه باید برم سونو برای سرویکالم که گفته بودم انشالله که جنسیتت معلوم بشه از همین الان معلومه که بچه زرنگی روزی که مامانی اینها از مکه میایند احتمالا جنسیتت معلوم بشه که انها هم دخترونه بگیرند هم پسرونه این زرنگ بازی هات به من رفته دقیقا منم تو دوران مدرسه دغل کاری زیاد میکردم و همیشه هم تو دفتر بودم راستی یه نفر کمکم بکنه من دیشب صاف خوابم برده یعنیچی .....میترسم دوستان کمک کنید ...
13 اسفند 1392