درد ناک ترین روز زندگیم
28مهر شما شدی 2 ماه یعنی روز واکسنت سر کلاس فقط به فکرنو بودم که چقدر گریه میکنی منم که طاقت گریه های شما را ندارم باید چه کار کنم وای درست همونجوری که فکر میکردم خیلی گریه کردی منم داشتم همپای تو گریه میکردم وقتی تو اروم شدی متوجه نگاه دیگران به خودم شدم ولی اصلا برام مهم نبود مهم تو بودی که پاهات درد میکرد وقتی اومدیم خونه 2برار وزنت قطره استمینافون بهت دادم الانم داری گریه میکنی باید بیام پیشت ولی الان که 2 روز میگزره خوب شدی عزیز مامان .................. ...
نویسنده :
مهدا
15:31